کد مطلب:36741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

سخن گفتن با دیگری مایه دفع ملال روحی است











یكی از توصیه های مولوی برای تنظیم روابط دوستانه و انسانی و حسن آداب دانی، آن است كه انسان گوش شنوای برای درد دلهای دیگران داشته باشد. تمثیل او این است كه گاهی اتاقی پر از دود می شود، برای آنكه تمام این دودها خارج شوند و فضای دودآلود اتاق دوباره روشن و مصفا گردد، باید در اتاق روزن و رخنه ای گشوده شود. مولوی می گوید گوش دادن به سخنان اندوه آلود دیگران در حكم همان گشودن روزن است:


خانه ی پر دود دارد پر فنی
مر و را بگشا ز اصغا روزنی


(مثنوی، دفتر سوم، بیت 485)

در باب علی (ع) هم آورده اند و مولوی هم بدان اشارت دارد، كه از شدت اندوه یا غلبه اسرار گاهی سر به چاه فرومی برد و ملالتهای خود را با آن در میان می نهاد:


چون بخواهم كز سرت آهی كنم
چون علی سر را فروچاهی كنم


چون كه اخوان را دل كینه ور است
یوسفم را قعر چه اولیتر است


مست گشتم خویش بر غوغا زنم
چه چه باشد خیمه بر صحرا زنم


(دفتر ششم، 2014 -16)

[صفحه 278]

اما به حقیقت جای سوال است كه آیا علی چنین می كرده است؟ كسی كه انیسی چون خدا دارد و بزرگترین فرحها و فرجها را در محضر وی می یابد، چرا سر به چاه فروكند؟ بلی امیرالمومنین (ع) رازهایی در سینه داشت كه نمی توانست آنها را با دیگران در میان بنهد. او خود از این معنا به ما خبر داده است. اما هیچ وقت نگفته است كه آن رازها را لاجرم به ناشنوایان و كورانی همچون چاه و دیوار گفته اند.

ان ها هنا لعلما جما لو اصبت له حمله!

علم انبوهی در سینه ی من است، ای كاش برای آنها حاملانی می یافتم،

بلی اصبت لقنا غیر مامون علیه، مستعملا آله الدین للدنیا

البته آدمیان دین فروشی را می شناسم كه اگر این رازها را با آنان در میان بگذارم، به فروختن این اسرار و كسب سود مادی خواهند پرداخت. اینگونه افراد به كار من نمی آیند.

ولی سپس فرمود كه:

اللهم بلی! لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه، اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته:

(نهج البلاغه، كلمات قصار 147)

نه! حجتهای الهی در عالم وجود دارند كه حاملان راستین این رازها هستند.

آن رازها و آن حاملان حكایت دیگری دارند. در اینجا بحث ما در باب غمها و ملالها و مضایقی است كه در ضمیر آدمی پدید می آیند و انسان برای رهایی از آنها روزنی می جوید. بهترین راه برای این رهایی، یافتن گوش شنوا و دوستی حاضر است. و خداوند حاضرترین حاضران است. و به گفته خود مولانا: «احضرهم بالكفایه للمتوكلین علیك...» علی (ع) خود این تعلیم را به فرزندشان داده اند كه سخن خود را با خداوند در میان بگذار و رفع ملال خود را از وی بخواه.

[صفحه 279]

در عبارات مولا (ع) در این نامه، به نكته ی دیگری نیز اشاره شده است و آن مسئله ی عدم اجابت دعاهاست. همچنان كه بیان شد، شاید نازلترین توقع شخص دعاكننده، اجابت دعا باشد.

چقدر ناگوار است كه خداوند كسی را دفع كند، با او بی مهری ورزد و به وی اجازه ی سخن گفتن ندهد. و اكنون كه خداوند به آدمی اذن به مسئلت و سخن گفتن و درد دل كردن داده است، انس با وی چقدر دلنشین است. این انس، پاداش كسانی است كه با خداوند انس می گیرند. اما پاسخ دادن خداوند:


صفحه 278، 279.